عقاب لبخند زد و به هوا خيزيد و گفت من انسان نيستم که با کمي به بلندي رفتن تکبر کنم من در اوج بلندي نگاهم به زمين است ....
در همين حين ناگهان رعد وبرق شديدي به او اصابت نمود و به گا رفت و بال هایش ریخت و شکلش کی ری شد و کلاغ ها او را از کو ن کردند و آبشان را روی صورتش پاشیدند تا او باشد در جواب يک سوال ساده کس و شعر نبافد
😐😐![](https://rozblog.com/editor/Rb_editor/images/smileys/020.gif)
![](https://rozblog.com/editor/Rb_editor/images/smileys/020.gif)