سـوار تاکسی بودم ، دیـدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته. پیـاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفــتم مهمون ما باش خانوم خوشگله :)) دیـدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت: " ایـن قبضو بگیر بابا ، وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر " یعنی ریـدم به خودم ، هـی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم : " دخـترتون هستن ، مـاشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود " رانـنده گفت : " دیگه گهم بخوری فایده نداره ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم "
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
سلام نظرتون راجب مطالب سایت چیه؟
پیوندهای روزانه
صفحات جداگانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی