loading...
جوک سرای خوزستان
محمد بازدید : 75 بهار 1394 نظرات (0)

دختری سوار تاكسي شد و کنار يك روحاني جوان و زيبا نشست. او به روحاني نظر داشت ولی روحاني جوان از قصد دختر با خبرشد و زود پیاده شد. راننده تاكسي که متوجه شده بود به دختر جوان گفت: روحاني شبها درقبرستانی مشغول عبادت است. تو امشب با لباس فرشته ها برو و بگو من از طرف خدا آمده ام. دختر جوان نصفه شب که روحاني مشغول دعا بود به پیش او رفت و درخواست خود را در لباس فرشته گفت. روحاني با هزار زور قبول کرد. وقتی که کارشون تموم شد دختر ماسک خود را برداشت و گفت: سوپرایز... ! من همون دختر توی تاكسيم....!!!! روحاني هم ماسک خود را برداشت و گفت: زرشک!!! منم راننده تاكسيم!!!

درسته که یوز ایرانی در حال انقراضه،

اما پفیوز ایرانی شدیدا در حال افزایشه!خندهماچ!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
در این‌وبلاگ‌مطالب بسیار خنده داری گذاشته میشود و هروز هم بروز میشه سر بزنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سلام نظرتون راجب مطالب سایت چیه؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 623
  • کل نظرات : 53
  • افراد آنلاین : 62
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 278
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 545
  • باردید دیروز : 63
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,133
  • بازدید ماه : 1,133
  • بازدید سال : 21,634
  • بازدید کلی : 131,527
  • کدهای اختصاصی