بچا م تو نیرو هوائی شهید بابائی اصفون خودمون خدمت کردم. یه چیز بدون بگم که با لر جماعت عمرا در نیوفدید.
یه روز تو پادگان یه لر با یه ترکی تیرونی دعواش شد . تهرونیه کو خیلی ادعاش ک.... خرو پاره میکرد به لر گفد تخ... دارید
شب بیا میدون صبحگاه دعوا رفیقادم بیار.
خدا شاهده چیزیه که با ای چشام دیدم آ جف کردم . ترکه رفده بود رفیقاشو اورده بود زودتر رفده بود تو میدون صبحگاه همشون جمعا 15 تو شده بودند . یه وخ دیدم یه لر از رو فنس با یه بیل پرید اووری فنس . خدا وکیلی جمعیتی لرا شده بود حدودی 97 تا لر . 5 تا 6 تا لر رو یه ترک افداده بودند میزدند . آبی دنم از چلاقدونم او روز پاین نمیرفد.نیمدونم چرو یه بخش از موخی ای لرا کار نیمیکونه . آخه میتونس مثلا چوبو بزنه تو دستی یارو . صاف میزد تو پوزی یارو . صورتو جر داد.
سرهنگو درجدارو همرو زدند. یه ترک سالم نموند . با نکبتی لرارو گرفدند .