loading...
جوک سرای خوزستان
محمد بازدید : 112 تابستان 1394 نظرات (0)

فضیلت وانسانیت به زبان ومکان ونژاد ومذهب ورنگ نیست

برای غذا به رستورانی بزرگ وشلوغ درتوكيو رفتم وبه جاهای دیگر سری زدم چند ساعت بعد ناگهان یادم آمد که ساکم راکه تمام زندگیم داخل آن بود درآن رستوران جا گذاشته ام با عجله رفتم وبا کمال ناباوری دیدم ساکم همانجاست و پیرمردی کنار آن نشسته او گفت:وقتی دیدم ساکت را فراموش کردی با اینکه وقت دندانپزشکی داشتم ماندم تا برگردی،از او تشکر کردم ولی او:" به دین اعتقادی نداشت، او به انسانیت معتقد بود."

دکترخلیل رفاهی« کتاب گردش ایام»

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
در این‌وبلاگ‌مطالب بسیار خنده داری گذاشته میشود و هروز هم بروز میشه سر بزنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سلام نظرتون راجب مطالب سایت چیه؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 623
  • کل نظرات : 53
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 269
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 501
  • باردید دیروز : 63
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,089
  • بازدید ماه : 1,089
  • بازدید سال : 21,590
  • بازدید کلی : 131,483
  • کدهای اختصاصی